مریم کمالی// جوامع در گذر زمان با افت و خیزها و تغییرات متفاوتی روبه رو میشوند، بعضی از این دگرگونیها کند و ملایم اتفاق میافتد، آنقدر که جامعه چندان متوجه گذار از یک مرحله نمیشود، اما برخی دیگر سریع و تکانشیاند و جامعه تا خود را آمادهٔ پذیرش آن تغییر کند حداقل یک نسل از آن، درگیر دگرگونی شده و تأثیر بیشتری پذیرفته است. از جملهٔ این تغییرات بسیار سریع، تحولی است که در میزان باسوادی جمعیت زنان در ایران اتفاق افتاد. تحصیلات باعث تغییر در نگرشها و ارزشهای زنان شد. تعداد دختران در حال تحصیل در طی دو دهه دو برابر شد و این مسئله به شکل مستقیم و غیر مستقیم آثار مثبت و منفی اجتماعی با خود به همراه داشته است. از جمله تأثیر تحصیلات عالیه زنان بر زیادهخواهیهای شخصی از جمله در معیارهای انتخاب همسر و اثر سوء آن بر تجرد دختران تحصیلکرده و رسیدن به سن تجرد قطعی است.
تحولات اجتماعى دهههاى ۱۳۵۰ به بعد، که از نظر ابعاد، عمق و سرعت در طول تاریخ اجتماعى کشور، اگر بىنظیر نباشد، کم نظیر است، با تغییراتى در رفتارهاى جمعیتى مثل ازدواج، بارورى و حتى مرگومیر همراه شده و متأسفانه به دلیل عدم دسترسى به اطلاعات کافى و معتبر، کمتر تحقیقى توانسته است، با اشاره به شواهد تجربى، این تحولات را بازگو کند. درمورد ازدواج، به نظر مىرسد آموزش و تحصیل علاوه بر اثرى که به واسطه ارتقاى سطح آگاهى و توانا کردن فرد به کنترل
رفتار اجتماعىاش دارد، داراى تأثیر اجتناب ناپذیرى نیز هست. خصوصا در بین دختران، تحصیل همواره بازدارندهى ازدواج زودرس است.
جامعه چارهای جز توجه ویژه و عمیق به ازدواج جوانان ندارد، چرا که تأخیر در ازدواج، خصوصا در زنان باعث تأثیرات منفی پایدار در بافت جامعه خواهد شد. ازدواج فقط نیاز جوانان نیست، بلکه بهطور کلی نیاز اجتماع نیز هست. اگر یک جامعه بخواهد امنیت و سلامت خود را حفظ کند، باید سنت ازدواج در آن برقرار شود تا هر فردی به آرامش برسد. تحقیقات نشان داده است در جامعهای که در آن افراد عزب و مجرد زیاد باشد، آنجامعه با مشکلات فرهنگی و اخلاقی بسیاری روبرو میشود. پژوهشگران چنین نتیجهگیری میکنند که معمولا زنان و دختران بدون همسر و مجرد در جامعه از نبود امنیت خاطر کافی در زندگی، محل کار و تحصیل رنج میبرند. همچنین اماکن عمومی، خیابانها، مراکز خرید و تفریح برای زنان مجرد کمتر امن است. چنانچه انواع مزاحمتها، متلکها کنایهها، ت بعیضها و تنگ نظریها مانع آرامش و آسایش زنان مجرد است.
آمار تجرد دختران در ایران
نسبت دختران مجردی که تا ۵۲ سالگی هرگز ازدواج نکردهاند از سال ۱۳۵۴ از کل جمعیت آنان از حدود ۳۱% به بیش از ۶۴% در سال ۱۳۸۰ افزایش یافته است. به عبارت دیگر، طی این سالها بیش از30 درصد از دختران افزون بر رقم ۳۱% سال ۱۳۵۴، ازدواج خود را به سنین بالای ۵۲ سال به تعویق انداختهاند.
پدیدهٔ «زن مجرد»
البته این مسائل تنها محدود به کشور ما نمیشود و پدیدهٔ «زن مجرد» یک پدیده جهانی به حساب میآید. بهطوریکه براساس نتایج مطالعات موجود، سن ازدواج در آمریکا از اواسط دهه ۱۹۶۰ به طرز برجستهای در بین جمعیت آن افزایش یافته است. بدین صورت که نسبت افراد ازدواج کرده در این کشور در سال۱۹۶۰ برابر با ۷۸ درصد بود که در سال ۲۰۰۰ به ۵۲ درصد و در سال ۲۰۰۵ به کمتر از ۵۰ درصد کاهش یافت.
«لیندا برگ و همکارانش» در پژوهشى، پدیده جهانى دختران مجرد را در کشورهاى گوناگون بررسى کردند. این پژوهش به جهانى بودن زن مجرد شاغل به مثابه نخستین پدیده جامعهشناختى جهان در قرن بیست و یکم پرداخته و ریشههاى اقتصادى این پدیده را بررسى مىکند. «وینتاشارما بایمر» نیز پدیده زن تحصیلکرده را در هند بررسى و به شرایط هویتى زنان دانشگاه دیده و پیچیدگىها و ویژگىهاى زندگى آنان مىپردازد. پژوهش دیگرى با عنوان «هویت زن تحصیل کرده در هند»، نشان داد که عواملى مانند تمایل زن مجرد به دارا بودن نگرشى مثبت به زندگى توأم با تمایلى هوشمندانه نسبت به مفهوم زندگى مستقل و شیوههاى این نوع از زندگى، بر زندگى زن مجرد هندى اثر مىگذارد.
مولفههای موثر در پدیده «زن مجرد»
با توجه به مطالب گفته شده و شرایط اجتماعی به وجود آمده، پدیدهٔ «زنان مجرد» در ایران نیز قابل مشاهده و بررسی است. دو مولفهٔ موثر در این پدیده، تحصیلات دانشگاهی و شغل میباشد؛ که زنان را با مجموعهای از فرصتها، ارزشها، انتظارات، گرایشها و معانی نو رو به رو میکند.
دختران تحصیلکرده و انتظارات نو
پس از گذشت تنها چند دهه، ارزش ازدواجِ به موقع جای خود را به تحصیلات عالیه داد. و این موضوع به قدری جای خود را باز کرده است که حتی خانوادهها، ترجیح میدهند دخترانشان اول به تحصیل بپردازند و بعد ازدواج کنند. این مسئله، سن ازدواج را در جامعه متحول کرد. اگر تا پیش از این، سن مناسب ازدواج برای دختران بین ۱۸ تا ۲۰ محاسبه میشد، اکنون ۲۵ سالگی بهترین سن ازدواج در نظر گرفته میشود. دختران ۲۵ سالهٔ تحصیل کرده دارای ارزشها و معیارهای نو در امر ازدواج هستند و صد البته که به دلیل شرایط مردان و تغییراتی که آنها را نیز درگیر کرده است، انتخابها هر روز محدودتر میشوند.
گمانههایی در مورد اثر آموزش و به طبع آن زیادهخواهی زنان بر ازدواج، وجود دارد که در این مقال به چند مورد آن میپردازیم.
الف: دختران تحصیل کرده و مجرد معتقدند ازدواج یک امر فرامادی است و نمیتوان همانند گذشته با آن برخورد کرد. به بیانی، دختران مجرد ازدواج را نه به عنوان مرحله ضروری و بایسته در زندگی، بلکه مرحلهای میدانند که باید اهمیت و توجه زیادی برای آن قائل شد. تعریف این دختران از ازدواج، تعریفی فرامادی است؛ در حالی که در میان گروه زنان متأهل کمتر شاهد چنین نگرشی راجع به ازدواج هستیم. ازدواج در بین گروه اخیر، ماهیت مادی دارد. دختران مجرد اعتقاد بیشتری دارند که با ازدواج کردن و انتخاب فرصت ازدواج، از فرصتهایی دور خواهد ماند که هزینه از دست دادن آنها بیش از هزینهای است که متحمل بر انتخاب فرصت ازدواج است. چنین اعتقادی میان زنان متأهل کمتر دیده شده است. این نگاه اگر به شکل افراطی به آن توجه شود باعث سختگیری مذموم در امر ازدواج میشود.
ب: دختران تحصیلکرده حاضر نمیشوند با مردان دیپلمه یا کمتر از آن ازدواج کنند، حتی اگر این مردان، دارای شرایط مناسب اقتصادی و فرهنگی باشند. این مسئله طی پژوهشهای انجام شده در میان دختران به چند دلیل اتفاق افتاده است؛
۱ـ نگاه جامعه به دخترانی که با مردانی با تحصیلات کمتر از خودشان ازدواج میکنند نگاه مناسبی نیست، آنچه در میان صحبت های این دختران دیده میشود جملاتی که همگی نشان از فشار اجتماعی و خانوادگی است که آنها را به سمت ازدواج با مردان تحصیلکرده سوق میدهد.
زهرا، ۳۱ ساله و فوق لیسانس روانشناسی بالینی میگوید: من همین الان هم خواستگار خوب دارم، اما به این دلیل که دیپلمه است خانواده مخالفت میکنند، خانواده معتقدند کسی که تا این سن مجرد مانده و خواستگارهایش را رد کرده نباید تن به یک ازدواج ناقص بدهد، از نظر آنها مردی که تحصیلات عالیه ندارد، برای من ناقص است.
۲ـ دومین مسئله این است که دختران تحصیلکرده معتقدند تنها با مردانی که رده تحصیلی مانند خودشان دارند، حرف هم را خواهند فهمید و به تفاهم و خوشبختی میرسند.
لیلا ۲۹ سال دارد و دانشجوی دکترای فیزیک است، او معتقد است که با این سن و این تجارب و تحصیلات یک مرد دیپلمه یا فوق دیپلم برایش هیچ جذابیتی نداشته و اصلا حرفی برای گفتن با او ندارد، او میگوید: «من از آن دخترهایی نیستم که چشم بسته خواستگار را رد کنم، اما با چندتایی که صحبت کردم دیدم فاصله زیادی بینمان است و اصلا حرف هم را نمیفهمیم.»
ب: دختران هرگز ازدواج نکرده، کمتر به ازدواج با مردانی مایلند که برای بار چندم ازدواج میکنند. دختران تحصیلکرده که تا سنین بالای سی سال مجرد میمانند، اغلب حاضر به ازدواج با مردان مطلقه یا بیوه نیستند، آنها به دلیل نگاه جامعه، مخالفت خانواده، بچهدار بودن مردان مطلقه و... حاضر به ازدواج با چنین مردانی نیستند و این مسئله دایره انتخاب همسر را برای آنها تحدید میکند.
ج: دختران تحصیلکرده و مجرد اغلب اعتقاد به عشق قبل از ازدواج دارند؛ حرف آنها این است که آدم تا موقعی که عاشق طرف مقابل خود نشده نباید با او ازدواج کند، باید کسی را برای ازدواج انتخاب کرد که بتوان با او به کمال رسید، ازدواج موضوعی مهمی است و نباید آن را دست کم گرفت.
د: تحصیلات برای دختران به نوعی شأن اجتماعی میانجامد، اغلب دختران تحصیل کرده دارای شغل و استقلال مالی هستند، بنابراین راضی به ازدواج با مردانی که از لحاظ شرایط اقتصادی و پرستیژ اجتماعی کمی پایینتر از خودشان باشند، نمیشوند. این استقلال مالی باعث میشود که زنان بیش از ازدواج به زندگی مستقل تمایل نشان دهند، چرا که دیگر همانند دهههای گذشته زنان نیاز مالی و اقتصادی به حضور در کنار شخص دیگری را حس نمیکنند.
از زاویه روبهرو
تا اینجا مسئله را از نگاه دختران و شرایط آنها بررسی کردیم، اما پژوهشها نشان میدهد که در سالهای اخیر، مردان جوان نیز چندان تمایلی به ازدواج با دختران تحصیلکرده نشان نمیدهند. مردان به دلیل شرایط خاص روحی که دارند ترجیح میدهند دختران جوانتر با تحصیلات معمولی را برای ازدواج انتخاب کنند.
محمدمهدی ۳۱ ساله است و فوقدیپلم برق، او وضعیت مالی خوبی دارد و به تازگی به خواستگاری یک دختر تحصیلکرده رفته است، اما معتقد است که این، آن چیزی نیست که او به دنبالش است، محمدمهدی میگوید من نیازی به کلاس درس و معلم ندارم، من یک زن خانهدار میخواهم که همراهم باشد، کسی که به حرفهایم گوش کند. او طی خواستگاریهای متعددی که رفته به این نتیجه رسیده که دخترانی کم سن و سالتر با تحصیلات کمتر دارای مولفههای برتری برای ازدواج هستند.
نتیجه:
درست است که تحصیلات و آگاهی و دانش کیفیت زندگی اجتماعی زنان را دستخوش تغییرات مثبت کرده و خودکنترلی و مهارت زندگی را در این قشر افزایش داده است، اما در کنار این تأثیرات مستقیم، عوارض غیرمستقیم نیز بر زندگی زنان داشته است. از جمله تأخیر در ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج و رسیدن به تجرد قطعی در میان تعداد قابل توجهی از ایشان، که به شکل مستقیم زندگی دختران و جامعه را دستخوش دگرگونیهای فاجعهآمیزی میکند. به نظر میرسد. البته این تنها به دلیل تحصیلات عالیه نیست بلکه فشارهای اجتماعی، زیادهخواهی، سختگیری خانوادهها، شأن کاذب اجتماعی و... نیز هستند که بر ازدواج دختران تأثیر میگذارد.
منابع:
- ناستیزائی، ناصر؛ موانع ازدواج دختران؛ مجله علوم تربیتی و روانشناسی (دانشگاه سیستان و بلوچستان) شهریور ۱۳۸۵، شماره ۴
- فروغی، مجید؛ افزایش دختران دانشجو؛ آیا جامعه ظرفیت پذیرش دختران دانشجو را دارد، مجله اصلاح و تربیت؛ شهریور و مهر ۱۳۸۱، شمارههای ۶ و ۷
- علیرضانژاد، سهیلا؛ سوادیان، پروین؛ جعفری نمینی، پوراندخت؛ هویت حرفهای یا جنسیتی: مطالعهای بر دختران تحصیلکرده شاغل بالاتر از ۳۵ سال در شهر تهران؛ مجله علوم اجتماعی (دانشگاه علامه طباطبائی* بهار ۱۳۹۲، شماره ۶۰
- کوششی، مجید؛ ادامه تحصیل و ازدواج دختران در ایران؛ مجله رشد آموزش علوم اجتماعی، بهار ۱۳۸۴، شماره ۲۶